طلاق به دلیل نازایی زن آیا طلاق زن نازا ممکن است تمام شرایط و مهریه آن
طلاق به عنوان یکی از موارد انحلال شامل موارد متعددی می شود. طلاق ممکن است از طرف مرد باشد و ممکن هم هست که این امر از سوی زن درخواست شود.
در قانون به اصطلاح حق طلاق مخصوص مرد است و از این جهت طلاق را نوعی ایقاع می دانند.
ایقاع عمل حقوقی است که به اراده یک نفر واقع می شود طلاق هم از این جهت که به اراده مرد واقع می شود را ایقاع می دانند. اما با وجود این طلاق ممکن است به صورت توافقی هم صورت بگیرد.
به طور کلی باید گفت که برای طلاق به درخواست مرد، وی نیازمند استناد به دلیل و علت نیست و اما اگر زن درخواست طلاق بدهد باید دلایلی را برای دادگاه اثبات کند در قانون موارد مختلفی اسم برده شده که مهم ترین عاملی را که زن با استناد می توان به آن استناد کند، عسر و حرج و دشواری زندگی با شوهر خود است که با اثبات آن در دادگاه می تواند از دادگاه حکم طلاق را بگیرد.
- در اینجا می خواهیم بررسی کنیم که آیا به استناد ناباوری زوجیت می توان از دادگاه تقاضای طلاق کرد یا خیر؟
طلاق به دلیل ناباوری زن
آنچنان که گفتیم مرد برای طلاق زن و همسر خود نیازی به دلیل محکمه پسند ندارد و می تواند درخواست طلاق را به دادگاه تقدیم کند.
لذا اگر زن نازایی داشته باشد و امکان بارداری نداشته باشد و این عدم امکان بارداری از ناحیه خود وی باشد؛ مرد می تواند چه به استناد این امر چه بدون استناد به آن همسر خود را طلاق دهد.
به طور خلاصه می توان گفت که مرد می تواند همسر خود را طلاق دهد حتی اگر مشکل نازایی هم نداشته باشد و حال که این مشکل را دارد باز هم مرد این حق را دارد.
طلاق به دلیل عقیم بودن مرد
در این باره ماده ۸ بند ۱۳ قانون حمایت خانواده سابق مصوب سال ۵۳ مقرر داشته است که” در صورت عقیم بودن یکی از زوجین به تقاضای طرف دیگر همچنین در صورتی که زوجین از جهت عوارض و خصوصیات جسمی نتوانند از یکدیگر صاحب اولاد شوند.”
هریک از طرفین می تواند از دادگاه تقاضای صدور گواهی عدم امکان سازش نماید و از این طریق مراحل طلاق را انجام دهد.
به نظر می رسد حتی اگر در قانون حمایت خانواده هم عقیم بودن یکی از طرفین برای درخواست طلاق پیش بینی نمی شد؛ زن می توانست به استناد عسر و حرج و مطابق قانون مدنی در زمانی که همسر وی عقیم است از دادگاه تقاضای طلاق کند.
به جز موردی که گفته شد در نکاح نامه هایی که طرفین در زمان عقد امضا می کنند؛ در صورت امضا مرد، اگر مرد در طول ۵ سال به جهت عقیم بودن نتواند صاحب اولاد و فرزند شود زن در این باره اختیار در طلاق داشته باشد.
سوالی که مطرح می شود این است که اگر مرد این بند را امضا نکند زن در این باره چه ساز و کاری را برای طلاق باید پیش بگیرد.
در پاسخ باید گفت حتی اگر مرد این بند را امضا نکند زن می تواند به استناد عسر و حرج از دادگاه درخواست طلاق کند.
این امر یعنی عسر و حرج که شاه کلید بسیاری از دعاوی طلاق است در ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی پیش بینی شده است و مثال هایی هم در قانون برای آن نگارش شده است اما زن می تواند در هر موردی به استناد عسر و حرج از دادگاه تقاضای طلاق کند مثل اعتیاد مرد، بی اخلاقی مرد و موارد دیگر.
مطابق ماده ۱۱۳۰ در صورتی که دوام زوجیت موجب عُسر و حَرَج زوجه باشد، وی می تواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند، چنانچه عُسر و حَرَج مذکور در محکمه ثابت شود، دادگاه می تواند زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورتی که اجبار میسر نباشد زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده می شود.
طبق این ماده اگر مرد در صورت حکم دادگاه به طلاق حاضر به جاری کردن صیغه طلاق نشود، نماینده دادگاه از طرف وی این امر در در دفتر ثبت طلاق انجام خواهد داد.
درخواست طلاق به استناد عقیم بودن مرد اگر قابل درمان باشد
در حال حاضر به دلیل پیشرفت های پزشکی بسیاری از موارد نازایی و عقیم بودن قابل درمان است.
این بحث از قضا در عیوب زن و مرد که در فقه و قانون از این جهت به طرفین حق فسخ داده شده نیز مطرح است که آیا با وجود امکان رفع این عیوب می توان فسخ نکاح را منوط به عدم درمان این عیوب کرد یا خیر؟
برای مثال در قانون در موردی که مرد دچار عنن است یعنی ناتوانی جنسی دارد برای زن حق فسخ نکاح را در نظر گرفته است حال اگر این ناتوانی جنسی مرد قابل درمان باشد آیا بازهم زن حق فسخ دارد یا خیر، به نظر می رسد اگرچه قانون در این زمینه ساکت است این موارد و همچنین عقیم بودن مرد را زمانی باید برای زن حق درخواست طلاق قائل بشویم که با هزینه های متعارف قابل درمان نباشد و اگر قابل درمان باشد باید گفت زن حق درخواست طلاق را ندارد.
مهریه زن در صورت طلاق به دلیل عقیم بودن مرد
در این باره باید گفت که مهریه مشخص شده برای زن به راحتی قابل سقوط نیست و اگر زن به دلیل عقیم بودن مرد، درخواست طلاق کند از این جهت می تواند مهریه خود را مطالبه و دریافت کند.
باقی حقوق وی مثل اجرت المثل و… هم پابرجاست.
نکته ای که در این جا باید مدنظر قرارداد این است که اگر در ضمن نکاح نامه و شروط امضا شده مرد شرط تنصیف دارایی را امضا کند و زن هم به دلیل عقیم بودن مرد درخواست طلاق بدهد.
- آیا این تنصیف دارایی که به معنای نصف کردن دارایی مرد بعد از ازدواج برای زن است آیا به زن تعلق می گیرد؟
تنصیف دارایی درصورت طلاق به دلیل عقیم بودن مرد
یکی از شروط تنصیف دارایی این است که طلاق اگر به درخواست زن باشد و اینکه حتی به درخواست مرد باشد اما به دلیل تخلف زن از وظایف وی باشد به زن تنصیف دارایی تعلق نمی گیرد حال که زن به دلیل عقیم بودن مرد درخواست طلاق داده آیا به وی تنصیف دارایی تعلق خواهد گرفت ؟
به نظر می رسد در این باره قاضی پرونده بیشتر تصمیم گیر باشد و هر دو ادله تعلق گرفتن به زن و یا عدم تعلق تنصیف دارایی به زن می تواند درست باشد از این جهت که درخواست طلاق به خواست زن بوده و به وی تعلق نمی گیرد و از جهتی دیگر این طلاق به دلیل مشکل خود مرد بوده و در نکاح نامه هم این امر امضا شده است لذا زن مستحق تنصیف دارایی خواهد بود.
مراحل دادخواست طلاق به دلیل عقیم بودن مرد
در این مورد که اگر در نکاح نامه شرط مندرج درباره عقیم بودن مرد امضا شده باشد، زن، وکالت در طلاق دارد یا اگر پیش بینی و امضا نشده باشد به دلیل عسر و حرج در دادگاه باید عقیم بودن مرد اثبات شود.
لازم است در دادخواست گواهی پزشکی مبنی به این امر پیوست شود. در این باره دادگاه خود به پزشکی قانونی ارجاع می دهد.
نتیجه گیری
درخواست طلاق از سوی زن به دلیل عقیم بودن وی حتی اگر در ضمن شروط نکاح نامه توسط ایشان امضا نشود باز به دلیل عسر و حرج امکانپذیر است و این درخواست طلاق از طرف زن مانع مطالبه مهریه از طرف ایشان نخواهد شد و با وجود این امر زن می تواند مهریه خود را همراه با دادخواست طلاق مطالبه کند.
اگر زن، نازایی داشته باشد و مشکل بچه دار نشدن هم از طرف زن باشد مرد می تواند حتی بدون استناد به این درخواست طلاق دهد و با وجود این باز هم زن مستحق مطالبه مهریه خود خواهد بود.
سوالات متداول
در بالا این امر را مفصل توضیح دادیم و زن می تواند در این باره از دادگاه درخواست طلاق را بخواهد.
در صورت درخواست طلاق زن به به دلیل عقیم بودن مرد زن مستحق دریافت تمام مهریه خود خواهد بود.
در این زمینه به نظر می توان گفت که اگر به صورت هزینه متعارف قابل درمان باشد و با توجه به پیشرفت های پزشکی بتوان گفت که طلاق زن به این دلیل منوط به عدم درمان مرد خواهد بود.