حق عینی و دینی چیست؟ | تفاوت حق عینی و دینی و مقایسه آنها
در برخی از تعاریف از حق به سلطنت اعتباری تعبیر شده است. محمد کاظم طباطبایی یزدی فقیه نامدار شیعه معروف به صاحب عروه این گونه حق را تعریف می کند.
حق نوعی از سلطنت بر چیزی است که یا متعلق به عین است مانند حق تحجیر و حق رهانه (مال رهن داده شده) و حق طلبکار بر ترکه میت و یا متعلق به چیزی غیر از عین است مانند سلطنت در حق خیار یا حق فسخ عقد یا اینکه سلطنت بر شخص است مثل حق قصاص و حق حضانت و… پس مرتبه ای ضعیف تر از ملکیت است.
آیت الله مکارم شیرازی در بیان حق اظهار می دارند که “حق سلطنت بر فعل خاص است و ملک سلطنت بر عین و منفعت است. برای مثال حق خیار سلطنت بر فسخ عقد است و حق شفعه سلطنت بر اخذ سهم شریک است در مقابل عوض.”
موضوع علم حقوق حق و تکلیف است و گزاره های حقوقی برای کسی ایجاد حق و برای دیگری ایجاد تکلیف می کند. لذا موضوع حقوق حق و تکلیف است.
مفهوم حق
حق در حقیقت یک رابطه است و در این رابطه شخص در برابر دیگری امتیاز یا سلطه ای به دست می آورد و چون وی را می تواند الزام کند به آن حق می گویند مثل حق مالکیت.
حق به عبارتی امتیازی است که قانون به اشخاص داده که می توانند اعمال کنند و از مزایای آن برخوردار شوند. طرف مقابل تکلیف را حق می نامند.
خود حق امری اعتباری و ذهنی است اگر چه ممکن است متعلق آن شیء موجود در خارج باشد. برای مثال در حق مالکیت خود حق اعتباری است اما مالکیت نسبت به خانه یا زمین متعلق آن ممکن است موجود خارجی باشد.
واژه حق را گاهی در مقابل حکم به کار می برند. حکم را امتیاز هایی می توان گفت که قابل سلب نیست و قابل اسقاط نیست.
برای مثال ابوت حکم است و قابل اسقاط نیست.
انواع حق مالی و غیر مالی
روابطی که اشخاص در حقوق خصوصی دارند به حصر عقلی یا مالی است یا غیر مالی. حق مالی، حقی است که قابل تقویم به پول باشد و مصداق معروف آن حق مالکیت است.
برای مثال شما مالکیت خانه خود را به دیگری منتقل می کنید و در عوض آن مبلغ مورد نظر خود را دریافت می کنید.
حق غیر مالی، حقی است که قابل تقویم به پول نیست مثل حقوق معنوی که فلسفه آن رفع نیاز های معنوی است در حقوق اشخاص مثل حق حضانت و حق زوجیت.
به همین منوال هم قانون مدنی دارای دو بخش است و دو جلد دارد:
- جلد اول: اشخاص یعنی همان امور غیر مالی.
- جلد دوم: اموال.
البته جلد سوم که به ادله اثبات می پردازد از نظر تئوری جایی در قانون مدنی ندارد. حال که متوجه شدیم حق تقسیم می شود به حق مالی و غیر مالی باید گفت که حق مالی خود در تقسیم بندی دیگری تقسیم می شود به حق عینی و حق دینی.
حق عینی و حق دینی چیست؟
- تعریف عین: در علم حقوق عین را مالی می دانند که وجود مادی و محسوس داشته و به طور مستقل مورد معامله قرار می گیرد.
- تعریف دین: حق مالی است که شخصی بر گردن و ذمه شخصی دیگر دارد.
برای مثال فردی متعهد شده که خانه شما را نقاشی کند حق شما نسبت به وی حق دینی است. یا اینکه شما مبلغی پول به کسی قرض داده اید حق مالی شما بر ذمه او پس دادن قرض است.
این تقسیم بندی از حق مالی مربوط به حقوق غرب است با توجه به این که حق رابطه بین دو شخص است.
حق عینی، سلطه بر مال معین موجود در خارج است مثل حق مالکیت بر فلان زمین. به عبارت مختصر تر حق عینی سلطه به عین معین است.
حق دینی، در اینجا حقی برای صاحب حق نسبت به مال معین ایجاد نشده بلکه نسبت به یک شخص سلطه دارد که با الزام وی می تواند به آن حق برسد و به عبارت کوتاه تر می توان گفت حق دینی سلطه بر شخص معین است.
این تقسیم بندی از حقوق روم وارد ادبیات حقوقی می شود. در قدیم به این شکل بوده که شخص یا سلطه با مال معین دارد با سلطه بر جان و جسم شخصی دارد.
اما بعدها این امر تعدیل شد به این معنا که طلبکار بر جسم و جان متعهد سلطه ندارد بلکه وی بر دارایی و اموال وی سلطه دارد.
تفاوت حق عینی و دینی
- در حق عینی ما با دو عنصر سر و کار داریم یکی خود عین و دیگری فرد صاحب حق است در حالی که در حق دینی ما با سه عنصر مواجه هستیم. طلبکار، مدیون و خود دین.
- موضوع حق عینی یک شیء مادی، خارجی و معین است مثل فلان ماشین و فلان خانه اما موضوع حق دینی ممکن است حسب مورد انتقال مال، انجام فعل یا ترک فعل باشد.
- اسباب ایجاد حق عینی در قانون محدود و محصور هستند برای مثال برای داشتن حق عینی و حق بر یک عین معین راه های کمی وجود دارد که برای مثال می توان به برخی اشاره کرد مثل عقد، ارث و چند مورد دیگر.
- با این توضیح که حق عینی مثل حق شما بر ماشینی که دارید، حال ایجاد شدن این حق یعنی دارا شدن این حق برای شما یا از طریق عقد مثل خریدن ماشین یا از طریق ارث است مثل اینکه از متوفی ماشینی به وی ارث رسیده است.
اما حق دینی و اسباب ایجاد آن نامحدود است و قابل شمارش نیست. اما قرارداد و عقد راهم می توان از منابع ایجاد حق دینی دانست. - حق عینی در مقابل همه قابل استناد است اما حق دینی فقط در برابر مدیون قابل استناد است. برای مثال شما نسبت به ماشین خود حق عینی دارید حال اگر این ماشین در دست هر کسی باشد شما می توانید به حق مالکیت خود استناد کنید و از فرد متصرف پس بگیرید اما حق دینی را فقط از طریق مدیون می توان مطالبه کرد. برای مثال شما چند میلیون از فرد الف طلبکار هستید حال فقط و فقط می توانید از فرد الف آن را مطالبه کنید نه باقی مردم و نه پدر یا برادر او.
- حق عینی متضمن حق تعقیب است اما حق دینی اینگونه نیست.
نتیجه گیری
در ابتدا به تعریف حق پرداختیم و گفته هایی را هم از فقها بیان کردیم. سپس به مفهوم حق و انواع آن پرداختیم.
تعریفی از حق عینی و دینی ارائه داده و به تفاوت های این دو را نیز توضیح دادیم که حق عینی در مقابل همه قابل استناد است برخلاف حق دینی که دائن و یا طلبکار، تنها می تواند برای دریافت حق خود به شخص مدیون مراجعه کند.
و اینکه حق عینی متعلق یه عین معین است بر خلاف حق دینی که حقی مالی است بر ذمه شخصی دیگر. بر این تقسیم بندی انتقاد های گوناگونی وارد شده است که در حوصله این نوشتار نمی گنجد.
سوالات متداول
حقی که شخص نسبت به یک مال معین در خارج دارد را حق عینی می گویند. مثل حق مالکیت فرد بر ماشینش
حقی مالی است که شخصی نسبت به شخص دیگر دارا است مثل اینکه الف از ب مبلغی پول طلبکار است.
این تفاوت ها را در بالا به تفصیل بیان کردیم.